English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3113 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
To decrease. To lower. U پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
lop sided U کوتاه و بلند
long and short stitch کوکه ای کوتاه بلند
Short medium and long wave موج کوتاه ومتوسط و بلند
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
mismatch U دفاع بازیگر کوتاه قد در برابرحریف بلند
trochaic U مرکب از دو هجا که یکی بلند و دومی کوتاه باشد
long-and-short work [بنایی با استفاده از بلوک های افقی و عمودی بلند و کوتاه]
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
landing net U تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
trochee U وتد یا قافیه دو هجایی که هجای اولش بلند یا موکدوهجای دومش کوتاه یاخفیف باشد
dactyl U کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
to come down with a run U تنزل کردن
fall off <idiom> U تنزل کردن
degrades U تنزل کردن
to go backward U تنزل کردن
fall U تنزل کردن
degrade U تنزل کردن
stop and go U پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
declines U تنزل کردن کاستن
decline U تنزل کردن کاستن
demonetize U تنزل پیدا کردن
to sink in the scale U در مقام تنزل کردن
declining U تنزل کردن کاستن
declined U تنزل کردن کاستن
iamb U یک هجای کوتاه و یک هجای بلند
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
decayed U فاسد شدن تنزل کردن
decays U فاسد شدن تنزل کردن
decaying U فاسد شدن تنزل کردن
decay U فاسد شدن تنزل کردن
playdown U تنزل دادن کوچک کردن
cast away U رانده
outcast U رانده
outcasts U رانده
castway U رانده
driven U رانده
declassifying U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
repressed U واپس رانده
driven U رانده شده
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
gone away U رانده شده از پناهگاه
overblown U رانده شده دراثرباد
redezvous U رانده وو محل ملاقات
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
interned U رانده شده ازکشور دیگر
paddle boat U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
blown out U رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
paddle boats U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
counter thrust variation U واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
die casting U روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
dirndl U نوعی دامن بلند با کمر بلند
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
warm gas thruster U جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
erected U بلند کردن
lifts U بلند کردن
erect U بلند کردن
heightening U بلند کردن
upraise U بلند کردن
lifted U بلند کردن
exalts U بلند کردن
to throw up U بلند کردن
erecting U بلند کردن
heave U بلند کردن
lifting U بلند کردن
heightens U بلند کردن
heaved U بلند کردن
throw up U بلند کردن
elevating U بلند کردن
erects U بلند کردن
elevate U بلند کردن
lift U بلند کردن
heist U بلند کردن
hoisted U بلند کردن
heighten U بلند کردن
exalting U بلند کردن
heists U بلند کردن
walk off with U بلند کردن
hoists U بلند کردن
to kick up U با پا بلند کردن
heightened U بلند کردن
hoist U بلند کردن
elevates U بلند کردن
exalt U بلند کردن
correption U کوتاه کردن
formulate U کوتاه کردن
reefs U کوتاه کردن
detruncate U کوتاه کردن
shorten U کوتاه کردن
truncates U کوتاه کردن
shortest U کوتاه کردن
formulating U کوتاه کردن
formulated U کوتاه کردن
cut off U کوتاه کردن
formulates U کوتاه کردن
stag U کوتاه کردن
stags U کوتاه کردن
truncate U کوتاه کردن
abridge U کوتاه کردن
short U کوتاه کردن
reef U کوتاه کردن
shear U کوتاه کردن
to look in U کوتاه کردن
shortening in U کوتاه کردن
shortens U کوتاه کردن
abbreviating U کوتاه کردن
curtailing U کوتاه کردن
curtailed U کوتاه کردن
truncating U کوتاه کردن
clipping U کوتاه کردن
curtail U کوتاه کردن
abbreviates U کوتاه کردن
abbreviate U کوتاه کردن
shortened U کوتاه تر کردن
razee U کوتاه کردن
shorten U کوتاه تر کردن
to cut short U کوتاه کردن
curtails U کوتاه کردن
shortens U کوتاه تر کردن
shorter U کوتاه کردن
shortened U کوتاه کردن
truncated U کوتاه کردن
crane وسیله بلند کردن
lift fire U بلند کردن اتش
steals U بلند کردن چیزی
soar U بلند پروازی کردن
hydraulic lift U بلند کردن اب به نیروی اب
chairlifts U سردست بلند کردن
chairlift U سردست بلند کردن
hoists U وسیله بلند کردن
turn down <idiom> U کم کردن صدای بلند
hoisted U وسیله بلند کردن
craned U وسیله بلند کردن
steal U بلند کردن چیزی
cranes U وسیله بلند کردن
craning U وسیله بلند کردن
hoist U وسیله بلند کردن
soared U بلند پروازی کردن
soars U بلند پروازی کردن
foreshortened U کوتاه نمودار کردن
shorten in cable U کوتاه کردن زنجیر
foreshorten U کوتاه نمودار کردن
clipping U عمل کوتاه کردن
foreshortens U کوتاه نمودار کردن
shipshank U کوتاه کردن طولی
to make a long story short <idiom> قصه را کوتاه کردن
docks U بریدن کوتاه کردن
to rub through or along U سخت کوتاه کردن
poodles U پشم کوتاه کردن
heave short U کوتاه کردن زنجیر
dock U بریدن کوتاه کردن
docked U بریدن کوتاه کردن
poodle U پشم کوتاه کردن
chain shortening U کوتاه کردن زنجیری
syncopate U از میان کوتاه کردن
truncation error U خطای کوتاه کردن
catch U مانوردادن روی موج و رانده شدن موج سواربطرف ساحل
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
haranguing U باصدای بلند نطق کردن
harangues U باصدای بلند نطق کردن
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
harangued U باصدای بلند نطق کردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
shoplifting U بلند کردن جنس از مغازه
bank U کپه کردن بلند شدن
raise a dust U گرد و خاک بلند کردن
harangue U باصدای بلند نطق کردن
banks U کپه کردن بلند شدن
pedestal U بلند کردن ترفیع دادن
vociferate U با صدای بلند ادا کردن
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
to put forth U بلند کردن نمایش دادن
to make a dust U گردو خاک بلند کردن
pedestals U بلند کردن ترفیع دادن
briefed U کوتاه کردن اگاهی دادن
for brevity's sake U از بهر کوتاه کردن مطلب
clip U پشم چینی کوتاه کردن
brief U کوتاه کردن اگاهی دادن
clippings U پشم چینی کوتاه کردن
clipped U پشم چینی کوتاه کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1لطفا بیاین دنبالمون
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1وقتي بلند حرف مي زني
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com